
وفایی شوشتری
مرثیه
۱
بدادم زر، گرفتم در عوض جان
چه جان جان جهان به به چه ارزان
۲
اگر زر، دادم امّا سر گرفتم
به عالم زندگی از سر گرفتم
۳
همین دولت بس اندر نشأتیم
که من سوداگر رأس حسینم
۴
سراسر کلبه ام گردیده پُر نور
فکنده در سر سودایی ام شور
۵
مسیحا را نمودم شاد و خرّم
ز غم آزاد کردم جان مریم
۶
عبادت های چندین ساله آخر
ثمر بخشید و شد امروز ظاهر
نظرات