
صوفی محمد هروی
بخش ۲۰ - آمدن خادمه از پیش معشوق
۱
خادمه آمد چو گل نوبهار
روی شکفته ز سخنهای یار
۲
گفت جوانا غم دل شد تمام
زآن بت عیار، تو بر خوان سلام
۳
وعده دیدار ازو یافتم
دولت هموار ازو یافتم
۴
کار تو از دوست نظامی گرفت
رو مژه را ساز تو از گریه هفت
۵
صوفی بیچاره برو شاد باش
از غم هجران دگر آزاد باش
نظرات