صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۵ - عرض نامه پیش محبوب

۱

خادمه چون واقف اسرار گشت

بست میان، در پی این کار گشت

۲

داشت سخن، زهره گفتن نبود

فرصت گفتار طلب می نمود

۳

نیم شبش خادمه بیدار یافت

وقت خوش و فرصت گفتار یافت

۴

کرد زاحوال جوانش خبر

گفت همه حال دلش سر به سر

۵

چون صنم این نکته ز خادم شنید

لعل لب خویش به دندان گزید

۶

گفت به آن خادمه یعنی خموش

زان که بود بر در و دیوار گوش

۷

کیست، کدام است، کجا و چه کس

باز که بر دست به رویم هوس

۸

کشته چو او گشته درین غم بسی

کام ندیدست ز لعلم کسی

۹

اوست گدایی و منم پادشاه

کو برود، راه درین کو مخواه

تصاویر و صوت

نظرات