صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۱۰۱

۱

ای سرشته غم و درد تو به آب و گل من

سوخت در آتش هجران تو مسکین دل من

در جواب او

۲

ای سرشته غم گیپا و کدک در دل من

سوخت در آتش بریان دل بی حاصل من

۳

مشکلم بود که در حلقه گیپا چه بود

حل شد از دولت نان، شکر خدا مشکل من

۴

فکر کر دم که دگر نان نخورم روزی چند

دل بخندید چو گل بر سخن باطل من

۵

چون حجاب من و بریان همه نان تنک است

خادم از بهر خدا دفع کن این حائل من

۶

بوی او مرهم جان است ببین صوفی را

هست اگر قامت زناج بلای دل من

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی دادمهر
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ - ۱۹:۵۷:۳۱
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن