صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۱۰۷

۱

کسی که دیده بود آن نگار را رقاص

عجب مدار که گردد ز درد غصه خلاص

در جواب او

۲

به صحن دیگ چو بغرای میده شد رقاص

کسی که دید ز اندوه جوع گشت خلاص

۳

درست قلیه و بغرا صدف به چنگ آور

به بحر کاسه هر آن دست گر شود رقاص

۴

اگر چه دعوت عام است لیک پندارم

که این برنج برای من است خاص الخاص

۵

پنیرتر اگر امروز آب شد سهل است

ظهور، باطن هر چیز می شود به خواص

۶

ببرده است دلم را جمال بریانی

من شکسته همو را همی برم به خواص

۷

به دعوتی که ببینم به آخرش حلوا

هزار فاتحه بخشم در آن دم از اخلاص

۸

به هر کجا که شمیم برنج را شنود

رود ز صومعه صوفی به آن طرف رقاص

تصاویر و صوت

نظرات