صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۱۱۲

۱

در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم

بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم

در جواب او

۲

هر سحر کز شوق یاد نان و بریان می کنم

صحن فرنی را به یادش مرهم جان می کنم

۳

قامت زناج می آید مرا آن دم به یاد

«در چمن چون یاد از سرو خرامان می کنم»

۴

بر سر سیری کشیدن زله را بس مشکل است

لیک من می نوشم و بر خویش آسان می کنم

۵

ناله جانسوز دارد بر سر آتش کباب

میل از آن من سوی آن مرغ خوش الحان می کنم

۶

دیدم آن مه گوسفندی چند بریان کرده بود

صوفی خود را بگفت امروز مهمان می کنم

۷

بر سر بغرا چو بینم قلیه های چون عقیق

من کجا یاد آن زمان از لعل و مرجان می کنم

۸

خواستم در گشنگی تدبیر از نان و کباب

دردم افزون می شود چندان که درمان می کنم

تصاویر و صوت

نظرات