
صوفی محمد هروی
بخش ۱۱۳
۱
یارب این درد جگر سوز مرا درمان کن
چاره کار من بیدل سرگردان کن
در جواب او
۲
یارب این سفره چرمین مرا پر نان کن
معده سوخته ام را تو پر از بریان کن
۳
بهتر از نان و برنج و عسلم چیزی نیست
آنچه بهبود بود از کرم خود آن کن
۴
گشنگی پیش من دلشده دشوار بود
تو کریمی، به کرم فکر من حیران کن
۵
درد جوع است نهان در دل بیچاره من
یارب از نان و عسل درد مرا درمان کن
۶
مطبخی تا بچشم من نمک دیگ ترا
طبق چند پر از قلیه بادنجان کن
۷
گوسفندی بپز از بهر نهاری، زنهار
صوفی دلشده را بار دگر مهمان کن
۸
جان به لب آمده یارب به تمنای کباب
از کرم جمله دشوار مرا آسان کن
نظرات