صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۱۱۴

۱

کسی که دیده بود آن نگار رعنا را

عجب عجب که ملامت کند دل ما را

در جواب او

۲

در آن زمان که کنی ساز دیگ بغرا را

ز غم خلاص کنی گشنه های شیدا را

۳

به روی صحنک پالوده چیست این آرا

«به خط و خال چه حاجت جمال زیبا را»

۴

ز نان گرم شود زنده این دل مرده

ببین به صورت او معنی مسیحا را

۵

به دعوتی چو رسیدی بیا غنیمت دان

به کس نداد چو چرخ اختیار فردا را

۶

کجا به صحبت سنبوسه ره برد آسان

به فکر، کس بگشاید مگر معما را

۷

به عمر خود ننهد او بخور بر آتش

کسی که بشنود از دور بوی گیپا را

۸

به کاینات برابر نمی کند صوفی

جمال گرده بریان و شیر خرما را

تصاویر و صوت

نظرات