
صوفی محمد هروی
بخش ۱۱۹
۱
بوسه ای از لب لعل تو تمنی دارم
همچو صوفی هوس خوردن حلوا دارم
در جواب او
۲
من که سر در هوس کله و گیپا دارم
وه به جای درم این شوق و تمنی دارم
۳
گشتم امروز ز اندازه برون، مالیده
صحن ماهیچه پر قیمه تولا دارم
۴
بود آیا که من خسته به شیرین کاری
بینم اندر نظر خویش که حلوا دارم
۵
تا چرا در حرم دیگ نشیند با گوشت
من پریشانی بسیار ز اکرا دارم
۶
میل ططماج ندارد دلم و سرکه و سیر
زان که من معده پر از شیر و زخرما دارم
۷
وز غم خوشه انگور که آید به کفم
همه شب چشم بر آن عقد ثریا دارم
۸
خلق پرسند که در سینه چه داری صوفی
آرزوئی است که بر صحنک بغرا دارم
نظرات
علی دادمهر