صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۱۲۲

۱

سفر کردم به هر شهری رسیدم

چو شهر عشق من شهری ندیدم

در جواب او

۲

بسی در مجمع خوانها رسیدم

حریف پخته ای چون نان ندیدم

۳

مرا در سر هوای کله افتاد

صباحی بوی گیپا چون شنیدم

۴

زشوق جوش بره شب به بازار

لب سنبوسه ها را می گزیدم

۵

دگر عیش جهان بر من تمام است

چو با دیگ حلیمابی آبی رسیدم

۶

حیات تازه ای یابم دگر بار

به چنگ آید اگر لحم قدیدم

۷

دل بریان به حال زار من سوخت

زآهی کز فراقش می کشیدم

۸

چو صوفی هستم امروز ه سرانداز

سحر چو ن نغمه بریان شنیدم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی دادمهر
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ - ۱۹:۵۹:۳۱
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن