
صوفی محمد هروی
بخش ۱۵
۱
از جمله دردها غم آن دوست بس مرا
بر باد بر دهد چه کنم این هوس مرا
در جواب او
۲
آش تروش می کند اکنون هوس مرا
ای مطبخی ز لطف به فریاد رس مرا
۳
نوشم ز نان و خربزه چندانک این زمان
در سینه هیچ جا نبود یک نفس مرا
۴
صحن برنج پیش من افتاده و رقیب
همکاسه گشته، وه چه کنم، خرمگس مرا
۵
بیمار گشته ام ز تمنای گوشت باز
سیراب ماس باید و لحم فرس مرا
۶
از صحنک برنج برآرم دمار من
گر در جهان مدد نکند هیچ کس مرا
۷
دستم کنون به کله بریان نمی رسد
از پا در آورد، چه کنم این هوس مرا
۸
هر روز اگر دهند دو صد نان گرده اش
صوفی به عمر خویش نگوید که بس مرا
نظرات