
صوفی محمد هروی
بخش ۱۸
۱
بوسی زلبش اگر کنی نوش
غمهای جهان شود فراموش
در جواب او
۲
گر آرده و عسل کنی نوش
عیش دو جهان کنی فراموش
۳
جان تازه کند بیا و بنگر
آن اشکنه لطیف سر جوش
۴
چون از تو شود کسی خریدار
یک نان به دو عالمش بمفروش
۵
بریان که عروس اطعمه اوست
باشد که بگیرمش در آغوش
۶
این بوی جگر کباب بازار
برد از دل خسته طاقت و هوش
۷
آن دانه درکه هست انگور
بی او منشین، بگیر در گوش
۸
من آب برای شرب صوفی
بر دوش کشیده بوده ام دوش
نظرات