
صوفی محمد هروی
بخش ۱۹
۱
گر براند سویم آن شاهسوار چابک
من نثارش کنم این جان گرانمایه سبک
در جواب او
۲
زیروائی که بود گرم و به او نان تنک
مرهم سینه مجروح بود روز خنک
۳
صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد
خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک
۴
جان کند تازه کنون خربزه ابدالی
زان که شیرین و پر آب است و لطیف و نازک
۵
بشنو از من سخنی، هر چه بود از تر و خشک
نگذاری به تک سفره که ماند یک جک
۶
بر سر سفره چو انواع طعام آید پیش
صوفی خسته بود همچو سوار چابک
نظرات
علی دادمهر