صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۲ - فی توحید باری تعالی عز شانه

۱

من شکسته گشایم به صد هزار زبان

ثنای حضرت ذات خدای کون و مکان

۲

مقسمی که فکندست سفره روزی

زلطف عام خود از قاف تا به قاف عیان

۳

زسنگ کرده پدیدار آب بی کیفی

زخاک تیره هزاران هزار گرده نان

۴

ز چوب خشک که آتش بود برو اولی

ببین که میوه پدیدار کرد چند الوان

۵

فسرده کرد جهان را و یخ پدید آورد

برای شربت و آب خنک به تابستان

۶

عسل پدید کند او ز نیش زنبوری

ز شاخ نیشکر و قند کرده است عیان

۷

من فقیر چگویم به این زبان که مراست

کدام نعمت او را در آورم به بیان

۸

چو درد جوع نهان است روز و شب به دلم

به ذکر اطعمه امروز می کنم درمان

۹

همه بیان نعمهای او کند صوفی

که ذکر عیش بود نصف عیش در دوران

تصاویر و صوت

نظرات