صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۲۰

۱

زشوق آن رخ زیبا همی کشم آوخ

دل جراحت من بین و سینه لخ لخ

در جواب او

۲

شمیم قلیه و بغرا وزید از مطبخ

مشام جان مرا تازه ساخت این، بخ بخ

۳

دلا چو تازه کند جان به فصل تابستان

مباش غافل از آن بکسمات و شربت یخ

۴

چنان عدوی تن جانفزای بریانم

که گر به دست من افتد بسازمش لخ لخ

۵

ز اشتیاق حلیم و هوای قلیه برنج

به پیش مطبخیان می کشم هزار آوخ

۶

مرا به صبر مفرما ز زلبیای عسل

که هست نازک و شیرین و صبر اوست چه تلخ

۷

به پیش اطعمه خواران به معده آتش جوع

هزار بار فزونتر ز آتش دوزخ

۸

شود به صومعه صوفی مقیم، پنجه سال

اگر چه روزنه ای وا کنند از مطبخ

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی دادمهر
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ - ۱۵:۱۶:۰۴
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن