صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۳

۱

ای خجلت از جمال تو ماه منیر را

بر باد داده شوق تو جان فقیر را

در جواب او

۲

ای دل به یاد دار برنج به شیر را

چون مطبخی بساز منور ضمیر را

۳

این قرص میده به بود از شمسی فلک

ای آسمان به ما منما آن فطیر را

۴

از بوی قلیه حبشی بود بی خبر

عطار زان نهاد بر آتش عبیر را

۵

گیپا نگر که با همه حشمت نمی کند

با پرده پیاز برابر حریر را

۶

با آن سیه دلی به خطا کرد اعتراف

بشنود مشک چون ز دهن بوی سیر را

۷

ای دل مرید قلیه برنجی، کنون بیا

دریاب پس به دست ارادت تو پیر را

۸

صوفی از آن زمنت دو نان بود خلاص

کو قوت خویش ساخته نان شعیر را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی دادمهر
۱۴۰۲/۰۶/۱۲ - ۱۵:۱۴:۱۶
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن