
صوفی محمد هروی
بخش ۳۰
۱
هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد
پای او را همه بر دیده من جا باشد
در جواب او
۲
نخودابی که پر از لحم مهرا باشد
خرم آن دم که نصیب من شیدا باشد
۳
قیمه بر صحنک ماهیچه بغایت خوب است
همچو آن زلف که بر عارض زیبا باشد
۴
آن زمانی که کشم سر به گریبان کفن
روحم آن روز روان در پی حلوا باشد
۵
پسته را چون بکنم، آید از آن سبز قبا
خوش بود پیش من ار صحن منقا باشد
۶
زحکیمان نبود رنج مرا روی بهی
که مداوای من از کاسه بغرا باشد
۷
وه در آن دم که طغاری بود از بولانی
من و همکاسه یکی، وه چه تماشا باشد
۸
شیخ تسبیح به من داد که برخوان صوفی
من نخواهم مگر از خسته خرما باشد
نظرات