
صوفی محمد هروی
بخش ۳۱
۱
ز در درآ و شبستان ما منور کن
دماغ مجلس روحانیان معطر کن
در جواب او
۲
برای قلیه کباب آتشی بیا بر کن
دماغ مجلسیان را دمی معطر کن
۳
کجاست مشعله زلبیا، به چنگ آور
شب است کلبه احزان ما منور کن
۴
دلم اسیر به بغراست گو برد ططماج
به روی تخته ازین رشک خاک بر سر کن
۵
اگر تو واقف سری برای چشم بدان
به قلیه حبشی، مطبخی چغندر کن
۶
چو کله خشک غنیم است، قند در مجلس
بیار آب گل این دم دماغ او تر کن
۷
چو مرغ اگر بتوانی تو ای حلاوه قند
بیا و سر به سرم م خدمت مزعفر کن
۸
عروس اطعمه، صوفی اگر هوس داری
ز گفت و گوی چه حاصل، تو فکر در زر کن
نظرات