
صوفی محمد هروی
بخش ۳۲
۱
ای رخ خوب تو فرخنده تر از ماه منیر
هست خرمای لب لعل تو پرورده به شیر
در جواب او
۲
نیست امروز مرا غیر مزعفر به ضمیر
دل گرفته است چو از آش جو و سرکه و سیر
۳
ای برنج، ار چه غباری است ز قندت بر دل
به خود امروز بگفتم که برو خرده مگیر
۴
بوی حلوای تر آمد به مشامم ز صبا
آه یارب ز کجا می رسد این بوی عبیر
۵
گوشتابه شده بس کوفته از جور نخود
در گذارند گرم، گفت کبیر آن زصغیر
۶
سفره ماست پر از گرده، برو این ساعت
آسمان گو مفروز این عظمت از دو فطیر
۷
دو جهان را به جوی می نخرد می باید
هر که او یافته یک گرده پرورده به شیر
۸
آن زمانی که شود پیک اجل قابض روح
جان دهد در هوس خربزه صوفی فقیر
نظرات
علی دادمهر