صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۴۸

۱

دارم هوس جمال بغرا

دورم چو من از وصال بغرا

۲

تا چند پزیم روز تا شام

در دیگ هوس خیال بغرا

۳

مالیده شد او، به خویش پیچید

ماهیچه ز انفعال بغرا

۴

من بعد ثنای گوشت گویم

گر قلیه بود کمال بغرا

۵

در خلوت دیگ جز نخود کس

واقف نشود ز حال بغرا

۶

افتاده به دست عام مسکین

در روز و شبان و بال بغرا

۷

عیبش نکنی که گشته مسکین

صوفی فقیر لال بغرا

تصاویر و صوت

نظرات