
صوفی محمد هروی
بخش ۵۲
۱
چه گونه عرضه کنم با تو داستان فراق
قلم مگر بدهد شرح از زبان فراق
در جواب او
۲
فتاده در سر من تا هوای آش سماق
بجز خیال وی این دم نمی پزم به وثاق
۳
به غیر اطعمه چون در سرم خیالی نیست
نصیب من «چه کنم»، این شدست در میثاق
۴
هوس کند من بیچاره را، چه چاره کنم
برنج و روغن زرد این زمان چو اهل نفاق
۵
تلاش پشت کنم روز دعوت سلطان
اگر ز پهلوی من بگذرد هزار چماق
۶
دل شکسته، ندارد هوای نان شعیر
سخن درست بگویم مرا چو نیست نفاق
۷
جمال کله بریان به شهر اگر نبود
برآید از دل بیچاره جان ز عین فراق
۸
چو ذکر عیش بود نصف عیش صوفی را
به غیر اطعمه ننوشت اندر این اوراق
نظرات
علی دادمهر