صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۵۵

۱

در سرم تا هوای جانان است

دلم از اشتیاق بریان است

در جواب او

۲

در سرم تا هوای بریان است

دیده ام چون کباب گریان است

۳

برکشیدست گردن از صحنک

مرغ و در نان میده حیران است

۴

درد جوعی که هست در دل من

نان شمسی و کله درمان است

۵

جگرم شد کباب ار پرسی

دل بریان که راحت جان است

۶

دلم از شوق صحنک فرنی

همچو پالوده آه لرزان است

۷

کرد روغن برنج را پامال

خاطر او ازین پریشان است

۸

هر کسی را هوای اطعمه ای است

دل صوفی به تابه بریان است

تصاویر و صوت

نظرات