صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۶۰

۱

نوبهار آمد و از هر طرفی سبزه دمید

بلبل از حجره غم رخت به گلزار کشید

در جواب او

۲

تا به بغرای پر از سیر و نخود قلیه رسید

هر که را گشت میسر بود از بخت سعید

۳

به که گویم بجز از مطبخیان این ساعت

شور در جان من است از هوس لحم قدید

۴

وز پی صحن مزعفر به هواداری قند

طاس دوشاب بسی رفت و به گردش نرسید

۵

نکند میل دلش جانب گیپا و کدک

هر که لعل لب جان پرور سنبوسه گزید

۶

سر به بغرا و به ماهیچه فرو کی آرد

آن که روزی نمک قلیه گیپا بچشید

۷

هیچ آواز به عالم به از آن نیست بدان

که ز مطبخ خبر آید که مزعفر برسید

۸

نان و حلوا به سر تربت صوفی بدهید

که به این آرزو از دار جهان رفت و ندید

تصاویر و صوت

نظرات