
صوفی محمد هروی
بخش ۶۴
۱
عیان دید ناگه بر آن لب چو خال
مگس سیر شد از شکر ز انفعال
در جواب او
۲
به بازار بنمود چون نان جمال
برفت از دل لوت خواران ملال
۳
ز دستم ببینید صد پاره شد
تن مرغ بریان درین دم و بال
۴
هریسه از آن است برهم زده
که روغن مر او را کند پایمال
۵
شفای دل و راحت جان ماست
کباب و، الهی نبیند زوال
۶
از آن دیده ام دوش بغرا به خواب
که ماهیچه باشد مرا در خیال
۷
بنه خواجه از گوشت سودای خام
چو از پختگی یافت بریان کمال
۸
چو صوفی بنوش و بنوشان کنون
تو از مال خود خواجه چندین منال
نظرات