صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

بخش ۶۵

۱

دو یار همدم و یک شیشه ای ز باده صاف

اگر رسد به تو این آرزو زهی الطاف

در جواب او

۲

دلا چو می زنی این دم ز لوت خوردن لاف

رسید دعوت سلطان درآی خوش به مصاف

۳

برنج رزد چو صاحب کرم نهد پیشم

اگر به قند مشرف بود زهی الطاف

۴

خوش آن زمان که بود دیگ بورق اندر جوش

گشاده دست کرم از جوانب و اطراف

۵

برای سیر شدن بی دریغ می خواهم

کشیده دعوت عامی زقاف تا با قاف

۶

کسی که نان و عسل خورد و قلیه دو پیاز

ز آب صاف بگو پیش آن عزیز اوصاف

۷

مرا چو وعده به عیدست گرده و حلوا

بیا بیار مکن ای عزیز وعده خلاف

۸

رسید دعوت مالاکلام هان صوفی

قدم به معرکه درنه درین زمان لا خاف

تصاویر و صوت

نظرات