
صوفی محمد هروی
بخش ۹۸
۱
ز چشم گوشه نشینم نشان سودا پرس
سواد زلف ز آشفتگان شیدا پرس
در جواب او
۲
ز ما که دعوتیانیم شوق بغرا پرس
طریق پختن آش و حلیم و حلوا پرس
۳
مرا که بیخود و سرمست دیگ ماچانم
ز پنج اشکنه و کله و ز گیپا پرس
۴
به صد زبان چو توانی حدیث بریان گوی
نشان کلبه آن رند بی سر و پا پرس
۵
چو نان گرم براندازد از جمال نقاب
بیا و از دل ما لذت تماشا پرس
۶
شفای این مرض جوع از کباب شنو
دوای پر شدن معده را ز شربا پرس
۷
غلام خاص برنج است در جهان حبشی
چو ره به خواجه توان برد هم ز لالا پرس
۸
تو نوش کردن دعوت اگر نمی دانی
بیا، بیا و ز صوفی رند شیدا پرس
نظرات
علی دادمهر