صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

شمارهٔ ۴۰

۱

من که دیوانه آن سلسله موی توام

جان به لب آمده در آرزوی روی توام

۲

نظری بر من دیوانه کن ای حور لقا

کین زمان همچو پری زنده من از بوی توام

۳

ناوک غمزه رسد تا بدل از ترک دو چشم

در تمنای کمانخانه ابروی توام

۴

مرده در خاک چو بیچاره نهم سر بر خشت

همچنان میل دل خسته بود سوی توام

۵

از در خویش مران رحم کن از بهر خدا

که من آنجا به طفیل سگ آن کوی تو ام

۶

سرو و شمشاد مرا در نظر آیند دو تا

آه تا شیفته قامت دلجوی توام

۷

گفت آن سرو گل اندام که چونی صوفی

ای مراد من بیچاره دعاگوی توام

تصاویر و صوت

نظرات