صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

شمارهٔ ۴۷

۱

چون در آید ماه من جولان کنان اندر چمن

غنچه از شوقش گریبان چاک سازد همچو من

۲

نافه اثبات نسب زآن عنبرین خال تو ساخت

شد سیه روی از خطای خویش زان مشک ختن

۳

در شب زلفش چو رفتی ای دل دیوانه ام

باش حاضر تا نیفتی اندر آن چاه ذقن

۴

کوی او باشد بهشت و من کجا خواهم بهشت

چون کنم ای ناصحان دل می کشد حب وطن

۵

گر شود روز وفاتم عطر خاک پای او

حله گردد بر تن چون استخوان من کفن

۶

بر لب آلش بگویم چیست آن خال سیاه

بر نبات اکنون مگس بنشسته بر روی حسن

۷

این تمنا صوفی بیچاره دارد در جهان

در چمن با او یکی من، وز می صافی دو من

تصاویر و صوت

نظرات