صوفی محمد هروی

صوفی محمد هروی

شمارهٔ ۹

۱

مرا ز آدم خاکی چو غم بود میراث

کجاست دامن ساقی کزو رسم به غیاث

۲

جهان بود حدثی بازمانده از فرعون

بشو به آب قناعت تو دست ازین احداث

۳

چو گنده پیر قبیح است دهر مردم خوار

برو چو اهل یقینش طلاق کن به ثلاث

۴

فلک چو حادثه زای است زو مشو ایمن

پناه بر به در می فروش از آن احداث

۵

جهان چو بر سر راه قیامت است بلی

منه اساس اقامت که نیست جای اثاث

۶

خبیثه ای است جهان و تو باز عالم قدس

چو کرکسان مکن امروز خوی بر اخباث

۷

بنه تو دل به غم و غصه جهان صوفی

چو این رسید ز حوا و آدمت میراث

تصاویر و صوت

نظرات