
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱
۱
منزل بسی دور و بپا ما را شکسته خارها
واماندگان را مهلتی ای کاروان سالارها
۲
آگه زرنج بادیه باشند واپس ماندگان
محمل نشینان را چه غم باشد ز زخم خارها
۳
هر کس که در این کاروان فهمد زبان عشق را
داند که در بانگ جرس پنهان بود گفتارها
۴
گو باغبان بر روی ما بندد در گلزار را
ما را نگاهی بس بود از رخنه دیوارها
۵
با این قد رعنا اگر برطرف گلشن بگذری
بندد ز طوق قمریان سرو چمن زنارها
۶
عمری طبیب از گفتگو خاموش بودم این زمان
شد آب از سوز دلم مهر لب اظهارها
تصاویر و صوت

نظرات
آشوب
حمید صیادی