طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۱۰۰

۱

زد مرا زخمی و از پیش نظر بگذشت حیف

نازده بر سینه‌ام زخم دگر، بگذشت حیف

۲

کشتی ما را که عمری بود جویای نهنگ

بر کنار افکند موج و از خطر بگذشت حیف

۳

گفتم از باغ تو چینم میوه‌ای، تا در گشود

باغبان بر روی من وقت ثمر بگذشت حیف

۴

کار خود را چاره از آه سحر جویند خلق

چاره کار من از آه سحر بگذشت حیف

۵

از هجوم خار در گلشن ز بس جا تنگ گشت

عندلیب از وصل گل با چشم تر بگذشت حیف

۶

بعد عمری از پی پرسش طبیب خسته را

گرچه یار آمد به سر، زآن پیشتر بگذشت حیف

تصاویر و صوت

نظرات