
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۰۱
۱
نگشاید دلم از وصل به هجران نزدیک
چه فروغی دهدم شمع به پایان نزدیک
۲
مکن از گریه مرا منع که واپس نرود
اشگ گرمی که رسیدست به مژگان نزدیک
۳
گریه امشب همه شب گرد دلم میگردد
شده گویا اثری باز با فغان نزدیک
۴
دلخراشست دگر ناله مرغان پیداست
که رسیدست خزانی به گلستان نزدیک
۵
من و از دور نگاهی به تو، آن بختم کو
که نشینی به من بیسر و سامان نزدیک
۶
شمع آخر شد و پروانه ز پرواز نشست
نشد این تیره شب هجر به پایان نزدیک
۷
باخبر باش درین بادیه از عشق طبیب
کآتش از دور نماید به بیابان نزدیک
تصاویر و صوت

نظرات