
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۰۶
۱
از سر زلف نگاری دو سه تاری دارم
یادگاری ز سر زلف نگاری دارم
۲
چه دهم دل بکسی تا غم یاری دارم
کاین دل خون شده را از پی کاری دارم
۳
برد اندیشه یاری ز بس از کار مرا
خبرم نیست که اندیشه یاری دارم
۴
به نگاهی که به سویم کند از گوشه چشم
قانعم گر هوس بوس و کناری دارم
۵
سادگی بین که درین بحر که پایانش نیست
گشته ام غرقه و امید کناری دارم
۶
گر نیارم بنظر تاج شهان معذورم
دیده بر گرد ره شاهسواری دارم
۷
بیقرارم مکن از وعده وصلت زنهار
که همان با غم هجر تو قراری دارم
۸
مزن از ناله بمن آتش ازین بیش طبیب
که دل سوخته و جان فگاری دارم
تصاویر و صوت

نظرات