
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۰۷
۱
صبح محشر که من از خواب گران برخیزم
بود آیا که برویت نگران برخیزم
۲
بس ملولم ز جهان بلبل خوش نغمه کجاست
کز سر هر دو جهان دست فشان برخیزم
۳
از وصالم چه تمتع ز تو ای آفت جان
تا نشینی بکنارم ز میان برخیزم
۴
آه از آن لحظه که در بزم نشینی تو و من
خیزم از انجمن و دل نگران برخیزم
۵
گل دو روزیست، همان به که ازین طرف چمن
پیش از آن دم که وزد باد خزان برخیزم
۶
هر طرف مینگرم بی خبرانند طبیب
به که از محفل این بیخبران برخیزم
تصاویر و صوت

نظرات