
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۱۶
۱
بهتر آنست که پا از سر بازار کشم
تا بکی دردسر از بار خریدار کشم
۲
رفته در پای دلم خاری و افغان که مرا
نیست آندست که از پای دل آن خار کشم
۳
کرده ای بر ستمم عادت از آن می ترسم
کآخر از جور تو، آهی ز دل زار کشم
۴
من که از تنگی دل ذوق گلستانم نیست
تا قفس هست چرا حسرت گلزار کشم
۵
جوش زد خون دل از دیده من نیست طبیب
آستینی که باین دیده خونبار کشم
نظرات