
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۱۷
۱
جز این که در فراق تو خاکی بسر کنم
آن فرصتم کجاست که کار دگر کنم
۲
خوش آن زمان که پیش تو چون رو دهد وصال
بنشینم و حکایت هجر تو سر کنم
۳
دردا که از گذار غمت در بساط دل
اشگی نماند کز ستمت دیده،تر کنم
۴
در سنگ خاره نیست اثر ناله را و من
می نالم آنقدر که دلت را خبر کنم
۵
تا توتیای دیده من خاک پای تست
حیفست گریه گر من خونین جگر کنم
۶
تا با شدم بدیده دل قطره ای طبیب
زنهار ترک گریه شام و سحر کنم
تصاویر و صوت

نظرات