طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۱۱۸

۱

خوش آن خلوت که چون آیی به روی غیر در بندم

تو بگشایی میان و من پی خدمت کمر بندم

۲

نگاری کز رخش یک لحظه نتوانم نظر بندم

نمی‌دانم چه سان از کوی او رخت سفر بندم

۳

چه طرفی زآشیان بستند مرغان تا درین گلشن

روم من آشیان تازه‌ای بر یکدگر بندم

۴

ز دهقانی که چشم تربیت دارم چه حالست این

که نخلم را فکند از پای تا رفتم ثمر بندم

۵

دلت از ناله‌ام گر با ترحم آشنا گردد

اشارت کن که چون نی بهر نالیدن کمر بندم

۶

به نالیدن خوشم ورنه مرا کاری نمی‌باشد

از آن هرشب در کاشانه بر روی اثر بندم

۷

طبیب این لازم عشقست کان بیدادگر با من

کند هرچند جور افزون بر او دل بیشتر بندم

تصاویر و صوت

دیوان طبیب اصفهانی (به انضمام رساله ای در شرح حال و زمان شاعر) به تصحیح مجتبی برزآبادی فراهانی - طبیب اصفهانی - تصویر ۱۳۲

نظرات