
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۲۴
۱
خاک درت به مژگان خوش آنکه رُفته باشم
در زیر سر نهاده خشتی و خفته باشم
۲
خاص تو کرده ام دل کاوش کنش بمژگان
دراین خرابه گنجی شاید نهفته باشم
۳
عشق تو کردم اظهار شد رنجه طبع اغیار
کی می توانم انکار حرفی که گفته باشم
۴
صد گل درین گلستان بشکفت و جور گلچین
گو یک دو روز بگذار منهم شکفته باشم
۵
بر من طبیب پنهان بستند بس رقیبان
من هم بود کز ایشان حرفی نهفته باشم
نظرات