
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۳۶
۱
جانا در انتظار تو شد روزگار من
و آن انتظار هیچ نیاید بکار من
۲
بهر تسلیم بود این بس که آورد
گاهی مرا به یاد، فراموشکار من
۳
شاید مرا بیاد تو آرد درین چمن
مشت پری که مانده بجا یادگار من
۴
فرخنده طایری ز ریاض محبتم
بر خویشتن ببال که کردی شکار من
۵
از ساغر نشاط مده باده ام که نیست
جز خون دل طبیب می خوشگوار من
تصاویر و صوت

نظرات