طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۱۳۷

۱

اگر از حال ما پرسی بپرس از طرّهٔ جانان

پریشانان نکو دانند احوال پریشانان

۲

ملک آسوده در خلوت‌سرا و دادخواهان را

دریغا خون کند در دل تغافل‌های دربانان

۳

نکویان سست‌پیمانان و من داغم درین گلشن

که می‌خوانند گل‌های چمن را سست‌پیمانان

۴

مکن منع از گرستن عاشقان را حسبة لله

میفشان آستین بر دیده خون دل‌افشانان

۵

نهانی رازهای عشق را شادم که در مجلس

ندیدم چون سبک‌روحی نهفتم از گران‌جانان

۶

به حالم گرفتد کافر شود شایسته رحمت

نه آخر من مسلمانم خدا را ای مسلمانان

۷

رسد نازش به مرغان چمن گو مرغ روح من

بگردد بعد مردن گرد کویت بال‌افشانان

۸

کِیَم من تا به خاکم رنجه سازی آن کف پا را؟

به خاک من گذاری کن نگارا با رگی رانان

۹

به این آلوده دامانی که من رفتم زهی حسرت

که پاکان بگذرند از تربتم برچیده‌دامانان

۱۰

طبیب از چشم خلق افتادم و رسم قدیمست این

که می‌افتد نهال بی‌ثمر از چشم دهقانان

تصاویر و صوت

دیوان طبیب اصفهانی (به انضمام رساله ای در شرح حال و زمان شاعر) به تصحیح مجتبی برزآبادی فراهانی - طبیب اصفهانی - تصویر ۱۳۹

نظرات