طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۱۴۲

۱

یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته

شکرانه فراغت از همرهان خسته

۲

چشم بد فلک بین کامشب ببرم عشرت

یکسو سبوفتاده یکسو قدح شکسته

۳

از نوبهار وصلم یاد آید و خروشم

بینم چو عندلیبی در گلشنی نشسته

۴

روزی دوای اسیران صبری کنید و بینید

کز هم گسسته دام و درهم قفس شکسته

۵

هجر و بلای هجران گر این بود، در وصل

بر روی عشقبازان یارب مباد بسته

۶

در چشم نیمخوابش پیدا بود که سر خوش

در بزم مدعی دوش تا صبحدم نشسته

۷

گفتی طبیب خسته بسته بدیگران دل

اما چنانکه بر تو بر دیگران نبسته

تصاویر و صوت

نظرات