طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۱۴۳

۱

از نفس گرم من عالمی افروخته

می نگرم هر کرا ز آتش من سوخته

۲

داغ غم تو بدل موسم پیری رسید

صبح دمید و هنوز شمع من افروخته

۳

بهر شهانست گنج خاص خودم آنکه هست

مخزن صد گوهر این جان غم اندوخته

۴

ماه و ره بندگی، خواجه مزن طعنه ام

بر قدم این جامه را دست قضا دوخته

۵

عشق در آن وادیم سوخت که از رهروان

تو ده خاکستری هر قدم اندوخته

۶

جان اسیران که سوخت باز؟ کز آن صیدگاه

آید وآرد نسیم بال و پر سوخته

۷

گو منما رخ بمن حاجت نظاره نیست

شوق تو در دیده ام بس نگه اندوخته

۸

خنده ترا و مرا گریه بود خوش، که داد

آنکه ترا خنده یاد، گریه ام آموخته

۹

نور محبت طبیب از دل بی غم مجوی

کی دهدت پرتوی شمع شب افروخته

تصاویر و صوت

دیوان طبیب اصفهانی (به انضمام رساله ای در شرح حال و زمان شاعر) به تصحیح مجتبی برزآبادی فراهانی - طبیب اصفهانی - تصویر ۱۴۱

نظرات