طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۱۵

۱

رفته عمر و نیم جانی مانده است

واپسی از کاروانی مانده است

۲

در چمن در ره نشانی مانده است

خاربست آشیانی مانده است

۳

میرود تا پر گشاید عندلیب

نه گلی نه گلستانی مانده است

۴

چشمم از حسرت چو واپس ماندگان

در قفای کاروانی مانده است

۵

زانهمه مرغان زرین آشیان

طایری در آشیانی مانده است

۶

مانده داغ رفتگان در دل مرا

آتشی از کاروانی مانده است

۷

کاست چون ماه نوم جسم و هنوز

جبهه ام بر آستانی مانده است

۸

ناتوانی بین که چون شمع سحر

در بساطم نیم جانی مانده است

۹

کشتی ما روزگاری شد طبیب

در محیط بیکرانی مانده است

تصاویر و صوت

نظرات