
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۵۰
۱
از می لعل بکف تا دو سه جامی داری
نوش کن نوش که خوش عیش مدامی داری
۲
بنده ای همچو منت نیست بهیچم مفروش
خبرت نیست که ارزنده غلامی داری
۳
می روم هر نفس از خود، من ای باد صبا
می توان یافت که از دوست پیامی داری
۴
کی ز قید تو توان رست که در صید گهت
هر طرف می نگرم دانه و دامی داری
۵
نیست اکنون چو ترا قوت رفتار طبیب
زین چه حاصل که بکویش دو سه گامی داری
نظرات