
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۱۵۵
۱
چو باشد مایل بیداد شاهی
چه خیزد از فغان دادخواهی
۲
ببخشا بر تهیدستان خدا را
بشکر آنکه داری دستگاهی
۳
شبست و وادی و گمکرده راهم
مگر آید زغیبم خضر راهی
۴
زخیل آن سگانم کو ندارد
بغیر از آستان تو پناهی
۵
عجب دارم که چون میرم باین سوز
گلی روید زخاکم یا گیاهی
۶
در آن ملکی که شاهی داورش نیست
مبارک ملکی و فرخنده شاهی!
۷
طبیب خسته را بیجا مرنجان
حذر میکن ز آه بی گناهی
نظرات