طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۱۵۸

۱

دلی دارم که دارد اضطرابی

چو آن ماهی که دور افتد ز آبی

۲

کبابم دل شرابم خون دل بس

نمی خواهم شرابی و کبابی

۳

برآرم خفتگان را هر شب از خواب

تو شب آسوده در بستر بخوابی

۴

ندارد سخت جانی همچو من یاد

از آن کرد آسمانم انتخابی

۵

برآرد چون کرم از آستین دست

گناهی کرده باشم یا ثوابی

۶

چو آید پای رحمت در میانه

چه حشری چه حسابی چه کتابی

۷

طبیب خسته را گفتی کجا شد

شنیدم ناله ای دوش از خرابی

تصاویر و صوت

نظرات