
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۲۷
۱
کاروان عشق را بانگ درای دیگرست
گوش ما بر ناله دردآشنای دیگرست
۲
بر دل تنگم در فیضی است هر زخم ستم
بر تنم هر داغ باغ دلگشای دیگرست
۳
شمع ما را از نسیم صبحدم اندیشه نیست
روشنائی، محفل ما را ز جای دیگرست
۴
زندگی بی آه و اشگم نیست ممکن همچو شمع
در دیار عاشقان آب و هوای دیگرست
۵
صید لاغر را کنند آزاد، حیرانم چرا
هر قدم در راه من دام بلای دیگرست
۶
هر چه میکاهد زتن، بر روح افزاید طبیب
در جهان نیستی نشو و نمای دیگرست
نظرات