
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۲۹
۱
میرسد یار و دریغا سروسامانم نیست
تحفه ای جز گهر اشگ بدامانم نیست
۲
عاشقم عاشق و پروا، ز رقیبانم نیست
آتشم آتش و پروا، ز مغیلانم نیست
۳
در تماشای بهشتم ز خیال رخ دوست
خارخاری بدل از روضه رضوانم نیست
۴
محمل امشب ز سرشگم خطر از گل دارد
کاروان را خبر از گریه پنهانم نیست
۵
چه عجب گرشرری قسمت دوزخ نشود
کآتشی نیست که از عشق تو در جانم نیست
۶
بسکه افسرده مرا هجر تو شبهای فراق
گوش بر ناله مرغان سحر خوانم نیست
۷
بحر خضرم بنظر موج سرابست طبیب
چون سکندر هوس چشمه حیوانم نیست
نظرات