طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۳۲

۱

ما را که با تو غیر وفا در میانه نیست

بی جرم می کشی تو و هیچت بهانه نیست

۲

از دل کدام شب که مرا خون روانه نیست

باشم شهید عشق وجزاینم نشانه نیست

۳

شادم زبی تعلقی خود که در چمن

هرگز مرا بشاخ گلی آشیانه نیست

۴

هر چند دست و پا زند وتا کجا رسد

غرقه درین محیط که هیچش کرانه نیست

۵

نازش ز حد گذشته و گرنه کدام شب

صد کاروان اشگ بکویش روانه نیست

۶

مارا مدام ذوق اسیری فکنده است

ورنه غبار خاطر ما آب ودانه نیست

۷

گرد آوریم مشت خسی از حریم باغ

خاری که می کشیم پی آشیانه نیست

۸

مشکل طبیب در دلش آهت اثر کند

کاین آتش نهفته هنوزش زبانه نیست

تصاویر و صوت

نظرات