طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۴۲

۱

از کین گر آن بیدادگر بر سینه‌ام خنجر زند

باد ابحل خون منش گر خنجر دیگر زند

۲

شکرانه خواب خوشت مپسند در بیرون در

ناکرده خواب صبحدم گر حلقه‌ای بر در زند

۳

ساقی ندانم باده‌ام داد از کدامین میکده

کامشب سفالین ساغرم صد طعنه بر کوثر زند

۴

دل در بر مرغ حرم از رشک خون گردد اگر

بر گرد کویت طایری چون مرغ روحم پر زند

۵

از خاک ما خونین دلان گر برزند سر لاله‌ای

چیند چو او را بیدلی گو بوسد و بر سر زند

۶

از شوقت ای پیمان‌گسل شاید طبیب خسته‌دل

گر خیمه جان بر کند بیرون ازین کشور زند

تصاویر و صوت

نظرات